کد مطلب:139261
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:228
با خبر شدن مردم مدینه
عبیدالله بن اقطاع [1] و اصقاع [2] ولایات، مسرعان [3] دوانید و عالمیان را از آن مصیبت موحش و رزیت هایل خبر داد. و در آن جمله به عمرو بن سعید العاص، والی مدینه نامه كرده بود و او را به شهادت حسین بن علی بشارت داده.
عمرو بن سعید بر منبر شد و خطبه كرد و مردم مدینه را از آن واقعه ی هایل خبر داد و بر یزید ثنا كرد و گفت:
انها لدمة بلدمة
و صدمة بصدمة [4] .
كم خطة بعد خطة
و موعظة بعد موعظة [5] .
حكمة بالغة فما تغنی النذر [6]
خدای داند كه بسی دوست داشتمی كه سر او بر تن او بودی و جان او در كالبد او. ما را دشنام می دادی و ما آفرین می گفتیم؛ و از ما می بریدی و ما بدو می پیوستیم؛ ولی چه توان كرد كه او بر قصد جان ما بود و ما را به ضرورت، حفظ جان بایست كرد.
عبدالله بن سائب برخاست و گفت: اگر فاطمه زنده بودی بر سر بریده ی حسین
نگریستی البته بر او بگریستی و جزع فراوان كردی.
عمرو بن سعید گفت: تو را با فاطمه چه كار كه پدر او عم ما بود و شوی او برادر ما و پسر او پسر ما و اگر فاطمه بودی هر آینه چشم او می گریستی و جگر او می سوختی، ولی آن را كه حفظ جان خود خواست و او رابكشت، ملامت نكردی.
مردم مدینه خاصه آل هاشم از شنیدن این خبر ناله و نفیر بر آوردند و گریبانها چاك كردند.
و چون عمرو بن سعید، آن ناله و عویل از زنان هاشم بشنید، این بیت از عمرو بن معدیكرب بخواند:
عجت نساء بنی زیاد عجة
كعجیج نسوتنا غداة الأرنب [7] .
و گفت هذه واعیة بواعیة عثمان. [8] .
زینب دختر عقیل بر حسین ندبه می كرد و می گفت:
ماذا تقولون ان قال النبی لكم
ماذا فعلتم و انتم آخر الامم [9] .
بعترتی اهل بیتی بعد مفتقدی
منهم اساری و منهم ضرجوا بدم [10] .
ما كان هذا جزائی اذ نصحت لكم
ان تخلفونی بسوء فی ذوی رحمی [11] .
چون شب بر آمد مردم مدینه در میان زمین و آسمان ندایی شنیدند كه كسی می گفت:
ایها القاتلون جهلا حسینا
ابشروا بالعذاب و التنكیل [12] .
كل اهل السماء یدعو علیكم
من نبی و مالك و قبیل [13] .
قد لعنتم علی لسان ابن داود
و موسی و صاحب الانجیل [14] .
[1] جمع قطعه يعني منطقه.
[2] جمع صقع، نواحي زمين را گويند.
[3] سواران تندرو.
[4] اين ضربه اي در مقابل ضربه اي است و صدمه اي در برابر صدمه اي است.
[5] چه بسا احوالي پي احوالي و چه پندي پي پندي.
[6] حكمتي است بليغ اما اين ضربه ها و پندها بيم رسانندگان را بي نياز نكند!.
[7] زنان بني زياد شيون و زاري كردند چنان كه زنان ما در بامداد جنگ ارنب كردند (ارنب جنگي بوود كه ميان بني زبيد و بني زياد اتفاق افتاد و بني زياد مغلوب شدند).
[8] شيون امروز زنان هاشمي نسب، به جاي شيون زناني كه از ما بني اميه در كشتن عثمان سوگوار و داغدار شدند.
[9] چه خواهيد گفت آن گاه كه رسول خدا از شما بپرسد چه كرديد؟ و شما آخرين امتها هستيد.
[10] با اهل بيت من پس از من چه كرديد؟ برخي را اسير گرفتيد و گروهي را به خون كشيديد؟!.
[11] پاداش من اين نبود كه شما را نيكخواهي كردم، كه پس از من با خويشان من بدرفتاري ورزيد. ر.ك: اللهوف ص 207، طبري ج 243/3، وقعة الطف ص 273.
[12] اي قاتلاني كه حسين را از سر جاهليت كشتيد، مژده باد شما را به شكنجه و بدبختي.
[13] اهل آسمان شما را نفرين كنند، از نبي و ولي و شهيد.
[14] شما بر زبان سليمان بن داوود و موسي بن عمران و عيسي بن مريم لعنت كرده شديد.
ر.ك: اللهوف ص 207؛ مثير الاحزان ابن نما ص 51؛ الكامل ج 36/4؛ طبري ج 343/3؛ ارشاد ص 248؛ سالار كربلا (ترجمه مقتل مقرم) ص 536.